زبان سواحلى بيش از هر زبان ديگرى در شرق آفريقا شيوع دارد و حدود 25 ميليون آفريقايى در تانزانيا، كنيا، اوگاندا، رواندا و بروندى مقصود خود را به وسيله آن تفهيم و تفهم مىكنند [1]. زبان سواحلى از تركيب زبان عربى با لهجههاى ساحلى آفريقايى و زبانهاى بانتو به وجود آمده است. مهاجرتهايى كه از حضرموت، عمّان، سواحل يمن، ايران و خليج فارس صورت گرفته، در شكلگيرى اين زبان تأثير فراوانى داشته است. اين زبان در جزاير مقابل ساحل شرقى آفريقا مانند زنگبار، لامو، بيمبا، مافيا، ممباسا، جزاير كومور و سيشل انتشار يافته است.
گسترش اسلام يكى از عواملى بود كه در شكلگيرى اين زبان تأثير بسزايى داشت و بعدها اين زبان بر اصطلاحات قرآنى و اسلامى مبتنى گرديد و ريشههاى عربيت از لحاظ نژاد، زبان و دين به تدريج در آن گسترش يافت، به طورى كه اگر مقاومت استعمارگران و مبشران مسيحى نبود، اين مناطق زبان عربى را مىپذيرفتند. زبان سواحلى، زبان بازرگانى و زبان تفهيم و تفهم ميان ملتهاى گوناگون است و از همينجا اهميت آن در تبليغ معانى قرآن براى مسلمانان روشن مىشود.
تاريخ ترجمه معانى قرآن به زبان سواحلى، نمونه دردناكى از فرجام رها كردن ميدان ترجمه براى دشمنان و گمراهان هر نژاد و دينى به شمار مىرود و اين خود از يك سو، اهميت مراقبت از ترجمههاى انتشار يافته به زبان مسلمانان، و از سوى ديگر ضرورت اهتمام گروههاى اسلامى به انتشار تفاسير مناسب به زبان هر مسلمانى را مىرساند.
شايد تو برادر گرامى تعجب كنى اگر بگويم نخستين ترجمه كامل معانى قرآن كريم به زبان سواحلى توسط كشيش گودفرى ديل (Godfrey Dale) يكى از اعزام شدگان به دانشگاههاى آفريقاى ميانه صورت گرفته و گروه «جنبش شناخت مسيحيت» در سال 1923 آن را در لندن منتشر كرده است. ديل از سال 1889 تا سال 1897 به عنوان نماينده جمعيت تبشيرى مسيحى كه به C.M.S. معروف بود در زنگبار (تانزانيا) اقامت گزيد، سپس به بريتانيا بازگشت و در رتبههاى كليسايى ترقى كرد و در دانشكده سَنت ساويور و سپس در نيوماركت مشغول به كار شد، و مجدداً در سال 1903 به زنگبار (تانزانيا) بازگشت و در سال 1923 ترجمه قرآن كريم را آغاز كرد. او كتابى ديگر نيز تحت عنوان تفاوتهاى مسيحيت با اسلام تأليف نمود كه در سال 1905 منتشر شد. ترجمه ديل از قرآن كريم با عنوان Tafsiriy Kurani ya Kiarabu Kwa Lugha ya Kiswahili در 686 صفحه با يك مقدمه 22 صفحهاى كه ترجمه سواحلى آن با حروف لاتينى چاپ شده بود، انتشار يافت.
ديل اين كار را در پاسخ به رغبت مبشران مسيحىِ شرق آفريقا انجام داد تا آنان را در نشر مسيحيت و دفاع از آن در برابر مسلمانان كمك كند و با نقد و اشكال، به اسلام هجوم آورد.
شايد براى خواننده، اين سؤال پيش آيد كه ميان شناخت مسيحيت و ترجمه معانى قرآن چه ربطى وجود دارد؟ آنچه درپى مىآيد، سخنان گودفرى ديل است كه انگيزههاى ترجمه خود را در ضمن آن بيان مىكند. ما در اين جا سخن او را به اختصار نقل مىكنيم:
«قرآن در شرق آفريقا جايگاه بلندى دارد همانگونه كه اسلام در آنجا از موقعيت ممتازى برخوردار است، و زبان سواحلى زبانى است كه در آن، زبان عربى با زبان آفريقايى پيوند خورده است و تعبيرات و اصطلاحات قرآنى بيشترين گسترش را در زبان سواحلى دارند. به رغم بىسوادى و محدوديت آموزش، كودكان مسلمان قرآن را حفظ مىكنند، بدون آن كه معانى آن را بدانند و شب و روز در نمازهايشان آن را تكرار مىكنند. زبان سواحلى به طور گستردهاى از قرآن تأثير پذيرفته و اين خود باعث سهولت كار ترجمه شده است.
بعضى از گروههاى اعزامى به آفريقا تلاش كردهاند زبان سواحلى را از تأثيرات زبان عربى و قرآنى دور نگه دارند، ولى رسيدن به اين هدف براى آنان بسيار دشوار بوده است. ما مىدانيم كه زبان سواحلى با تأثيرى كه از تعبيرات قرآنى و عربى پذيرفته، بيش از هر زبان ديگرى در ميان مردم انتشار يافته و زبان تفهيم و تفهم آنان شده است و لذا بايد راه ديگرى براى متوقف ساختن گسترش قرآن پيدا كرد. اگر مردم اكنون قرآن را بدون فهم معانى آن تلاوت مىكنند، به زودى آن را با تدبر و تعليم بيشتر تلاوت خواهند كرد.
ما بايد اين حقيقت را بپذيريم، زيرا با كتاب عجيبى رو به رو هستيم كه تأثيرى سحرآميز حتى در كسانى كه آن را ياد نگرفتهاند و معانى آن را نمىدانند، دارد. آنان ايمان دارند كه اين كتاب وحى آسمانى و معجزه است و براى همه انسانها نازل شده و كتابهاى آسمانى پيشين را نسخ كرده است. هنگامى كه يك آفريقايى ساده تلاوت قرآن را مىشنود از آن متأثر مىشود هرچند معناى آن را نفهمد. او بر اين باور است كه قارى قرآن معناى آن را مىداند و علما، فقها و مدرسان نيز معناى آن را مىدانند. اكنون بايد ديد كه ما چرا قرآن را ترجمه مىكنيم؟ اسلام بيش از ما در اين ميدان سابقه دارد و ما در قانع ساختن مردم دچار مشكلاتى مىشويم و بايد با مسلمانان رو به رو شويم. بنابراين بايد قرآن را كه آنها از آن سخن مىگويند بشناسيم.
براى يك مبلغ و مدرس مسيحى لازم است كه يا عربى بداند و يا قرآن به زبان سواحلى ترجمه ود تا بتواند مناظره كند. گويا او با زبان حال مىگويد: «ترجمه سواحلى قرآن را به ما بدهيد تا بدانيم كه ما كيستيم و در كجا قرار داريم» با وجود چنين ترجمهاى مىتوانيم هنگام مناظره، به سوره و آيه و حتى به سطر قرآن استناد كنيم. من فكر مىكنم اين ترجمه نتايج زير را دربر خواهد داشت:
1. خطاكار شناخته مىشود و مطلب درست جا مىافتد.
2. خير از شر جدا مىشود.
3. پس از اين، ديگر آفريقايى نمىتواند بگويد كه اگر اروپايىها به قرائت قرآن آشنا بودند مسيحى نمىشدند.
4. براى آفريقايى روشن خواهد شد كه قرآن چيزهايى مانند تعدد زوجات، مجاز بودن طلاق و بردگى را به او تعليم مىدهد، و اينها را با تعاليم مسيحيت كه از اين كارها نهى مىكند مقايسه خواهد كرد. جز اينها انگيزههاى ديگرى هم براى انجام اين ترجمه وجود دارد».
ديل به هنگام ترجمه ديد كه نسخه عربى قرآن كه در اختيار آفريقايىهاست به گونهاى است كه هر صفحه آن 15 سطر دارد و قرآن در سى جزء ترتيب يافته است، از اين رو او نيز ترجمه خود را طورى تنظيم كرد كه شماره آيات و سورهها را داشته باشد تا به مبلّغ مسيحى در مناظره و استشهاد به آيات كمك كند. وى در پايان ترجمه نيز 200 صفحه را به شرح و حاشيه اختصاص داد كه هر حاشيهاى داراى شمارهاى است و جاى آن در ترجمه مشخص شده است.
اين همان كتابى بود كه در آفريقا در دست معلمان و مبلغان مسيحى قرار گرفت و در زنگبار به فروش مىرفت و براى گروههاى اعزامى و مبشران و مدرسان ارسال مىشد تا به كمك آن بتوانند به مسلمانان انتقاد كنند. مسلمانان در برابر اين ترجمه به شدت خشمگين شدند، زيرا بدترين سخنى كه در مقدمه آن آمده بود اين بود كه قرآن و انجيل با هم تعارض دارند و امكان ندارد كسى قرآن و انجيل را با هم بپذيرد.
اگر نخستين ترجمه از سوى يك مبلّغ مسيحى صورت گرفت، دومين ترجمه هم توسط يك مبلغ قاديانى انجام شد. راستى مسلمانان چقدر سستى كردند! هنگامى كه دشمنان قرآن از تضعيف متن عربى آن ناتوان شدند، با ترجمه آن به زبانهاى ديگر، دست به تحريف و زشت ساختن آن زدند.
در سال 1953 در بازارهاى نايروبى ترجمهاى توسط ميرزا مبارك احمد احمدى در 1062 صفحه از سوى بعثه احمدى [به اصطلاح] اسلامى منتشر شد. اين ترجمهاى بود كه شامل متن عربى قرآن بود و در ستون مقابل ترجمه سواحلى آن قرار داشت. ترجمه مذكور در سال 1936 آغاز گرديد و چاپ آن در سال 1943 پايان يافت. سپس آن را به انجمن زبانهاى محلى دادند و در سال 1944 انجمن مزبور آن را ترجمهاى قابل قبول در زبان سواحلى تلقى كرد. البته اين اظهار نظر با فهرستى از پيشنهادات و تصحيحات لغوى همراه بود. اين ترجمه به چند تن از مبلغان فرقه احمدى در شرق آفريقا نيز عرضه شد كه آنان هم از نظر مذهب قاديانى و از لحاظ لغوى نشر آن را اجازه دادند.
اين ترجمه همراه با توضيحاتى بود كه هدف از آن توضيحات رد شبهههاى مبلّغان مسيحى و اعلام برترى تعاليم اسلامى بود، ولى در ميان اين توضيحات و حواشى، عقايد قاديانىها راه يافته بود. گويى آنان شبهاتى را رد مىكردند تا شبهات ديگرى برانگيزند و سمومى را از بين مىبردند تا خود سموم ديگرى ايجاد كنند. هر كس اين ترجمه را بررسى كند، به خوبى درمىيابد كه مترجم تحت تأثير ترجمه قبلى، يعنى ترجمه «ديل» قرار گرفته است. از اين ترجمه كه با حروف لاتينى چاپ شده بود، ده هزار نسخه به عنوان چاپ اول منتشر گرديد.
ظهور اين ترجمه خشم شديد مسلمانان را كه اكثر آنان پيرو مذهب شافعى (اهل سنت) بودند برانگيخت. آنان فرقه احمديه را متهم كردند كه در اين ترجمه سوء نيّت داشتهاند و آيات قرآن را به گونهاى ترجمه و تفسير كردهاند كه با اعتقادات خودشان مطابقت داشته باشد. عالم بزرگوار مرحوم شيخ عبداللّه صالح الفارسى در ردّ بر احمديه كتابى تحت عنوان انحراف ترجمه قاديانىها تأليف كرده است.
از آن جا كه تفسير احمدى از اهميت و شگفتى فراوانى برخوردار بود، شيخ فارسى تصميم گرفت تفسيرى به زبان سواحلى تهيه كند تا براى خوانندگان سواحلى مرجع مطمئنى باشد. اين تصميم با شجاعت ادبى بسيارى همراه بود، زيرا در آن دوران انديشه عمومى مسلمانان آماده پذيرش ترجمه قرآن نبود، چرا كه قرآن را غير قابل ترجمه مىدانستند و كسى نمىتوانست به تنهايى قرآن را ترجمه كند؛ قرآنى كه خداوند آن را به زبان عربى مبين نازل كرده و درباره آن فرموده است: «انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحافظون (سوره حجر، آيه 9) و هر چيزى را كه بشر به هر زبانى بنويسد قرآن نخواهد بود.
تجربه شيخ صالح نخستين تجربه يك دانشمند مسلمان آفريقايى به شمار مىرفت. اين در حالى بود كه قرآن كريم همواره، از ممباسا گرفته تا نايروبى و از زنگبار گرفته تا كامپالا، به زبان عربى فصيح تلاوت مىشد. هرچند زبان عربى از زبان سواحلى جدا بود، ولى زبان عربى محبوبترين زبان براى مسلمانان آفريقا محسوب مىشد، زيرا زبانِ قرآن بود و زبان عربى همراه با اسلام گسترش يافته بود.
به هر حال، از آن جا كه قرآن از سوى غير مسلمانان ترجمه مىشد، لازم بود مسلمانان اقدامى به عمل آورند و شرح و تفسير صحيحى براى معانى قرآن كريم به مسلمانان شرق آفريقا ارائه دهند.
شيخ صالح ترجمه خود را در سال 1956 آغاز كرد. ترجمه او جزء جزء به چاپ مىرسيد كه 12 جزء آن تا سال 1961 چاپ شد. نخست مسلمانان با آن با احتياط برخورد كردند، تا اين كه در سال 1969 از سوى مؤسسه اسلامى نايروبى به صورت كامل و در يك جلد منتشر گرديد.
نيكوكار بزرگ، حسن عباس شربتلى در انتشار اين ترجمه كه به صورت زيبايى به چاپ رسيد سهم عمدهاى داشت. خداوند به او در برابر اسلام و مسلمين بهترين پاداش را دهد. همچنين رئيس محاكم شرعى قطر آن را در سال 1982 تجديد چاپ نمود و در مدارس و مساجد و ميان جمعيتهاى اسلامى توزيع كرد.
شيخ فارسى همان عبداللّه بن صالح بن عبداللّه بن صالح قاسم منصور فارسى است كه در «روى» عمان متولد شد. او رئيس القضاة كنيا، بود و در زمينه موضوعات گوناگون اسلامى حدود پنجاه جلد كتاب تأليف كرده است. از آثار بزرگ او كتابهايى در سيره پيامبر و اين ترجمه اوست كه به آن اشاره كرديم. او مبلّغى با نشاط بود كه روستاها و جنگلها را با پاى پياده طى مىكرد و به دعوت در راه خدا اقدام مىنمود، و بالا بودن سن يا مشكلات مسير و بارانهاى موسمى او را از انجام وظيفه خود باز نمىداشت.
او در زنگبار درس خواند و در آنجا زندگى كرد، تا اين كه در كودتاى خونين سال 1964 به كنيا مهاجرت نمود. شيخ قاسم مزروعى رئيس القضاة كنيا به علت كسالتى كه پيدا كرده بود، او را به جانشينى خود در امر قضاوت دعوت كرد. او در سال 1982 در سن هفتاد سالگى در زادگاه خود «روى» درگذشت.
بدون شك، تفسير شيخ صالح خلأ بزرگى را پر كرد و به مسلمانانى كه به زبان سواحلى تكلم مىكنند خدمت شايانى نمود. اميد است اين تفسير پايان كار نباشد، بلكه تفسيرهاى ديگرى نيز در پى آن درآيد و بخشهايى از معارف قرآنى را توضيح دهد.
در زبان سواحلى ترجمههاى جزئى متعددى يافت مىشود كه از جمله آنها ترجمهاى است كه در سال 1936 چاپ شده و مترجم آن م. فيروزدين نام دارد. ترجمه مختصرى نيز از امين بن على در لاهور چاپ شده است. علاوه بر اينها، از ترجمه اجزاى متعددى از قرآن كريم بايد نام برد كه توسط شيخ عبداللّه صالح فارسى، پيش از انتشار ترجمه كامل او، به صورت پياپى چاپ گرديده است.
اكنون از شرق آفريقا به غرب آن، يعنى نيجريه كه زبان يوروبا در آن جا رايج است مىرويم، زيرا ميان اين دو منطقه از اين جهت كه ترجمههايى به دست مبلّغان مسيحى در آن انجام شده است تشابهى وجود دارد. اين بدان جهت است كه خواننده آنچه را كه در دو سوى اين قاره بر سر قرآن آمده است لمس كند.
قبايل يوروبا به وسيله زبان مشتركى از خانواده كنگو، نيجر و مجموعه كوا متمايز مىگردند. آنان در جنوب نيجريه، سيرالئون، بنين، توگو و غنا منتشر شدهاند و بزرگترين مجموعه آنها در جنوب نيجريه در ايالتهاى اوگون، اوندو، لاگوس، بالورين و گيبا قرار دارد. آمار اين جمعيت شايد به 25 ميليون نفر برسد كه سه پنجم آنها مسلمانند.
نخستين ترجمه قرآن كريم به زبان يوروبا توسط يك كشيش مسيحى به نام «ميخائيل سموئل كول» صورت گرفت. او در نيجريه از طرف جمعيت تبشيرىChristian missionary society در سال 1906 مأموريت تبليغى داشت و تا سال 1936 به عنوان مدير دانشكده اودودوا اوى لاگوس مشغول به كار بود. ترجمه او دو بار، يك بار در سال 1906 در لاگوس، و ديگر بار در سال 1924 در اكستر در انگلستان با حروف لاتينى و در 410 صفحه تحت عنوان: Al-Kurani Ti a yipada Si ede Yoruba چاپ شد. اين ترجمه ترجمهاى تحت اللفظى و فاقد متن عربى است.
به نظر من، اين كار، يعنى نخستين ترجمه قرآن به زبان سواحلى و زبان يوروبا كه در دو طرف قاره آفريقا توسط دو كشيش وابسته به يك جمعيت تبشيرى صورت گرفت تصادفى نبود؛ چنان كه وقتى ترجمه فرقه احمديه در شرق آفريقا به دنبال ترجمه مبشران مسيحى انجام يافت، در غرب آفريقا نيز چنين رويدادى شكل گرفت و دومين ترجمه قرآن به زبان يوروبا ترجمه قاديانىها بود كه تحت عنوان: Al Kurani mimo: ni ede Yoruba ati larubwa در سال 1976 از سوى بعثه احمديه در لاگوس منتشر شد.
از آنجا كه مسلمانان يوروبايى زبان دريافتند كه نياز شديدى به ترجمه معانى قرآن كريم به زبان يوروبا وجود دارد و بايد معانى كتاب عزيز الهى براى آنان روشن شود، به همت شهيد احمد بللو، نخست وزير شمال نيجريه و عضو مجلس مؤسسان رابطة العالم الاسلامى، نخستين ترجمه معانى قرآن كريم به زبان يوروبا كه توسط مسلمانى امين نوشته شده بود، انتشار يافت. اين ترجمه به وسيله گروهى كه توسط مجمع مسلمانان نيجريه تشكيل شده بود صورت گرفت. اين گروه را آقاى محمد اول آگِستو، حاج احمد تيجانى اكونى، حاج حسن يوشع دندى و چند تن ديگر تشكيل مىدادند كه زير نظر دولت شهيد احمد بللو و استاد كامل شريف كه هر دو عضو رابطة العالم الاسلامى بودند، فعاليت مىكردند. گروهى از علماى كشورهاى يوروبايى زبان نيز آن را بررسى كردند و به دستور ملك فيصل پادشاه سعودى 25 هزار نسخه از آن چاپ شد و ميان مسلمانان يوروبايى توزيع گرديد.
اين ترجمه در سال 1973 توسط انتشارات دارالعربيه بيروت، تحت عنوان: Al Kurani ti a tumo si ede Yoruba در 575 صفحه همراه با متن عربى قرآن تجديد چاپ شد. اين ترجمه هم مانند ترجمههاى ديگرى است كه توسط مسلمانان انجام گرفته است. در اين نسخه، ترجمه با حروف لاتينى در حاشيه چاپ شده و متن قرآن در وسط قرار گرفته و در پايين صفحات توضيحاتى افزوده شده است.
اين ترجمه تا كنون در روشن شدن مفاهيم آيات الهى براى كسانى كه به زبان يوروبا تكلم مىكنند تأثير بسزايى داشته است، تا آن جا كه مردم حتى براى تهيه يك نسخه آن تلاش فراوان مىكردند، و همين اشتياق مسلمانان سبب شد كه نسخههاى آن به سرعت ناياب شود. اين جا بود كه ملك خالد به تجديد چاپ آن دستور داد و در سال 1977 ميلادى 200 هزار نسخه ديگر از آن چاپ شد و به طور رايگان توزيع گرديد. برخى نيكوكاران نيز براى درك ثواب الهى چندين هزار نسخه ديگر از آن چاپ كردند و آن را به مسلمانان اهدا نمودند.
[1]. به استناد شواهدى كه در دست است، در حال حاضر، شمار تكلمكنندگان به زبان سواحلى به بيش از يكصدميليون نفر مىرسد. م